دهی است از دهستان ریز بخش خورموج شهرستان بوشهر، در 102هزارگزی جنوب خاور خورموج، خاور کوه بهرام شاه. کوهستانی و گرمسیر است. 205 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و چاه و محصول آن غلات، خرما، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
دهی است از دهستان ریز بخش خورموج شهرستان بوشهر، در 102هزارگزی جنوب خاور خورموج، خاور کوه بهرام شاه. کوهستانی و گرمسیر است. 205 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و چاه و محصول آن غلات، خرما، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
حرمت داشتن. احترام. اعتزاز. تکریم. تعظیم. تفخیم. توقیر: چون امیر اسماعیل خبر یافت، بخارا خالی کرد به فرب رفت از جهت حرمت داشت برادر. (تاریخ بخارای نرشخی چ طهران ص 97 سطر آخر). لشکر سلطان غنیمت های بسیار و زر بخروار و سلاح بیشمار بیاوردند، و در همدان هیچکس اسبی تازی به یک دینار نمی خرید حرمت داشت دارالخلافه را. (راحهالصدور راوندی). گفت خدا بر من رحمت کرد بدان حرمت داشت که آن امام را کردم. (تذکرهالاولیاء عطار). بدین حرمت داشت پیغمبر، حق تعالی آنرا کفایت کرد... (تذکرهالاولیاء عطار چ طهران ج 1 ص 130). اول او را خواست جستن در نبرد بهر حرمت داشتش تأخیر کرد. مولوی
حرمت داشتن. احترام. اعتزاز. تکریم. تعظیم. تفخیم. توقیر: چون امیر اسماعیل خبر یافت، بخارا خالی کرد به فرب رفت از جهت حرمت داشت برادر. (تاریخ بخارای نرشخی چ طهران ص 97 سطر آخر). لشکر سلطان غنیمت های بسیار و زر بخروار و سلاح بیشمار بیاوردند، و در همدان هیچکس اسبی تازی به یک دینار نمی خرید حرمت داشت دارالخلافه را. (راحهالصدور راوندی). گفت خدا بر من رحمت کرد بدان حرمت داشت که آن امام را کردم. (تذکرهالاولیاء عطار). بدین حرمت داشت پیغمبر، حق تعالی آنرا کفایت کرد... (تذکرهالاولیاء عطار چ طهران ج 1 ص 130). اول او را خواست جستن در نبرد بهر حرمت داشتش تأخیر کرد. مولوی
حرکتی شبیه به استداره. حرکت مستدیره و آن حرکتی باشد که هر جزء از اجزاء متحرک از جای خود به جای دیگر رود ولیکن کل متحرک به جای خود باقی بماند، مانند حرکت سنگ آسیا. احمد نگری گوید: حرکت مستدیره در اصطلاح مخصوص به متحرکی است که از جای خود بیرون نرود و در لغت اعم از آن است، چه اگر جسمی بر محیط دائره ای بچرخد نیز حرکت مستدیره است اما حرکت وضعی نیست. (دستورالعلماء ج 1 ص 26)
حرکتی شبیه به استداره. حرکت مستدیره و آن حرکتی باشد که هر جزء از اجزاء متحرک از جای خود به جای دیگر رود ولیکن کل متحرک به جای خود باقی بماند، مانند حرکت سنگ آسیا. احمد نگری گوید: حرکت مستدیره در اصطلاح مخصوص به متحرکی است که از جای خود بیرون نرود و در لغت اعم از آن است، چه اگر جسمی بر محیط دائره ای بچرخد نیز حرکت مستدیره است اما حرکت وضعی نیست. (دستورالعلماء ج 1 ص 26)
مقام شناس. آنکه به تربیت و منزلت هرکس رعایت حرمت آن کس کند: خدایگان خردپرور مروت ورز بلندهمت و زایرنواز و حرمت دان. فرخی. همواره پادشاه جهان بادا آن حق شناس حق ده حرمت دان. فرخی. زبان بدگو چونانکه رسم اوست مرا جدا فکند از آن حق شناس حرمت دان. فرخی
مقام شناس. آنکه به تربیت و منزلت هرکس رعایت حرمت آن کس کند: خدایگان خردپرور مروت ورز بلندهمت و زایرنواز و حرمت دان. فرخی. همواره پادشاه جهان بادا آن حق شناس حق ده حرمت دان. فرخی. زبان بدگو چونانکه رسم اوست مرا جدا فکند از آن حق شناس حرمت دان. فرخی